گالری رویاهای من

به آغوش می کشم کودک درونم را

جنون در سرش حکم انسان است

هی پرسه میزند در خیال شبانه

جز جنون هیچ در خیالش نیست

معین کریمی - بداهه

جهت نمایش در سایز اصلی عکس آن را ذخیره کنید

آمدی جانم به قربانت ولی

پس چرا زخم زبانم می زنی؟

آمدی تا من به آرامش در این دنیا نباشم

آمدی صد دل ازین دل می بری آرام نباشم...؟

معین کریمی - آمدی جانم - بداهه

خلاصم کن از این دنیای بی تو

خلاصم کن از این، عشق پر درد

خلاصم کن تیر آخرو بزن

تیر خلاصی نگاه توست،

بزن

تو این روزای پر درد

که بی تو شده سر درد

بزن و راحتم کن

دوباره عاشقم کن

در آغوشم بکش

با دستای گرمت نوازش کن

بقیه شعر در ادامه مطلب...

ای شب یلدا

کوتاه بیا

دلم تاب

این همه انتظار

را ندارد

شب یلدا را بر همه شاعرین گرامی تبریک عرض می کنم

معین کریمی

یک نوشیدنی گرم

یک هوای دلچسب

و نم نم بارون

همه انتظارت را می کشیم...

معین کریمی - انتظار

امروز روز میلاد من در من است

آمده ام هیچ و پوچ دنیای خود را

قلم زنم بر دفتر خویش

آمده ام دفتر بی برگی روبه رویم

و آینه ای که گم کرده من را در خود

امروز روز تغییر من در من است

آمده ام کفش آهنی به پا دارم

من دنیای دیروز خود را بر دوش دارم

لابه لای خاطرات خاک گرفته

آمده ام دنیای جدید آغاز کنم

97/9/9  روز تولدم

معین کریمی

به دنبالت کجا گشتم
نبودی و من پیر گشتم

تمام راه و رفتم
اما به دنبال تو گشتم

تو فرسنگ ها از من دور بودی
تو با این دل خیلی سرد بودی

دلم دلتنگ یاد و خاطرت شد
دوباره این زمستون باورم شد

تموم لحظه ها رو گشتم اما
نشد پیدا کنم آرامشت را

شمردم باز تموم لحظه هارو
تمام این غم تنهایی ها رو

شمردم شاید اینبار بیایی
سه سال و اندکی ست اینجام بیایی

سه سال معین کریمی

پ.ن1 : فرد داخل عکس خودم

پ.ن2 : جزو اولین سروده هام